ماهان ماهان ، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه سن داره

ماهان کوچولوی مامان

شیطنت های آقا ماهان ( 4ماهگی )

سلام عزیزم مامان بالاخره امروز وقت کردم مطالب عقب موندم کامل کنم . 8فروردین شما تونستی غلط بزنی خیلی خوشحالم پسرم داره بزرگ میشه... این هم عکسهای نازته مرحله به مرحله :       فدات بشم که انقدر تلاش کردی     حس کنجکاوی آقا ماهان !!!!!     ...
3 ارديبهشت 1393

نوروز 93

  پسر گلم با 7 سین :   پسری با مامان   اولین روز سال نو   هلنا شیطون خاله   خاله جون حدیث نفس مامان        با دختر نازش   فرنوش گلم که دیگه خانم شده (1388/09/14 روز تولدشه )         هلنا جون از شما 1 سال بزرگتر (1391/09/13 بدنیا اومد )       هلنا درحال نقشه کشیدن واسه پسرم ... وای چه چشمای نازی داری مامانی ...
26 فروردين 1393

مسافرت به شمال ( محمود آباد )

گلم اولین مسافرتت در سال 93 به شمال بود 4روز عید بود که با خاله جون حدیث و مامانی (خانواده خودم) حرکت کردیم بسمت شمال تقریباً ساعت 8 صبح بودو ساعت 1:30 رسیدیم محمد آباد ویلا گرفتیم وهرکدوم اتاق خودمون رفتیم . یه شب رفتیم دریا آتیش روشن کردیم اما هوا سرد بود نشد ببرمت .اما صبح روز بعد بردمت دریا خیلی خوشت اومد عکس گرفتیم با هلنا جون خاله و... برای روز بعد نهار رفتیم جنگل سی سنگام خلی خوب بود هوا یکی برای شما سرد بود آقا جون چادر زد برات گلم شما با هلنا جون تو چادر استراحت کردین ، مامانی خیلی شیطون شده بودی تا دیروقت بیدار بودی دوس داشتی با همه بازی کنی . من هم کلی عکس گرفتم میزارم تو ادامه مطالب     فدااااااااااااا...
26 فروردين 1393

13 بدر آقا ماهان

نفس مامان امسال اولین 13 بدر شما بود که رفتیم بیرون  (باغ بابابزرگ من) هوا خیلی سرد بود . منم حسابی لباس گرم کردم تنت ، خیلی خوش گذشت گرچه گل پسرم تو مهمونا خیلی کوچولو بود.  مامان جان امید وارم همیشه شاد و خوشحال باشی       ...
21 فروردين 1393

سلام به اولین بهار پسرم

کاغذ روی دیوار                                  صدا میکرد قاروقار می گفت خبر خبر دار                          اومده فصل بهار هوا شده پاک پاک                              سبزه دراومد از خاک برف ها دیگه آب شدن                ...
21 فروردين 1393

واکسن 4 ماهگی گلم

سلام مامان دیگه 4ماهت تموم شده رفتی تو5 ماهگی یعنی مرد شدی . شنبه 16 فروردین با مامانی و آقا جون رفتی مرکز بهداشت واکسنت بزنی اولش کمی گریه کردی اما وقتی من از اداره اومدم دیدمت خیلی گریه می کردی شاید واسه این بود که من پیشت نبودم ، شرمنده مامانی دفعه بعد حتماً خودم می برمت قد گل پسرم :67 وزنش : 7 کیلو   عکساتم گذاشتم ادامه مطالب قبل واکسن :   شیرتم که خوردی     وای چه گریه ای میکردی  وقتی با مامانی برگشتی     فدات بشم که انقدر بیحال شدی         ...
20 فروردين 1393